صفات و ویژگیهای امام
در کتابهای کلامی برای امام صفات مختلفی لازم دانسته شده است. در این بین عصمت و علم امام دو صفت اصلی است که سایر اوصاف از آن قابل استنتاج است. امام نه تنها باید واجد صفاتی باشد که ایفای امر امامت در گرو آن است، بلکه باید در این صفات بر دیگران برتری داشته باشد؛ زیرا فرض این است که او مقتدا و مقدم بر همه آنها است و از نظر عقل، مقدم داشتن فردی که در صفات و ویژگیهای امامت مساوی با دیگران یا پایینتر از آنها است، ناپسند است.
محتویات
عصمت امام
یکی از صفات مهم امام و شرایط اساسی امامت، عصمت است. محورهای عصمت در امام عبارتند از:
- عصمت در شناخت و تبیین معارف و احکام دین
- عصمت در عمل به احکام و دستورات دینی
- عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد جامعه اسلامی
علم و دانش
امام باید نسبت به آنچه لازمه امامت است آگاه باشد، یعنی معارف و احکام دین را کاملاً بداند تا بتواند مردم را نسبت به دین و وظایف دینی آنها آگاه نماید و در اختلافات و منازعات میان آنان به حق داوری کند، پرسشهای دینی را به طور صحیح پاسخ گوید، شبهات را به روشنی حل کند، همچنین باید در مورد آن چه مدیریت سیاسی و تدبیر امور اجتماعی بدان نیاز دارد، از علم و بصیرت کافی برخوردار باشد.
خواجه نصیرالدین طوسی در رساله امامت، درباره این شرط چنین نگاشته است: و ثَانِیَتُهَا الْعِلْمُ بِمَا یَحْتاجُ اِلَی الْعِلْمِ بِهِ فِی اِمامَتِهِ مِن الْعُلُومِ الْدِّینیَّهِ وَ الْدُّنْیَویَّهِ، کَالشَّرعِیَّاتِ وَ السِّیَاسَاتِ وَ الآدابِ وَ دفْعِ الخُصُومِ وَ غَیرِ ذلکَ، لِاَنَّهُ لا یَسْتَطیعُ الْقِیَامَ بِذلِکَ مَعَ عَدَمِهِ؛ دومین ویژگی از ویژگیهای امام، دانستن مجموعههای دینی و دنیوی که در ایفای امامت خود به آنها نیاز دارد مانند احکام شرعی، سیاست ها و آداب رهبری و دفع مخالفان و غیر آن؛ چرا که اگر اینها را نداند، قدرت رهبری را نخواهد داشت.
شجاعت و دلیری
بدیهی است امامت و رهبری جامعه به ویژه رهبری دینی و عادلانه، دشمنان کینهتوز و توطئهگرانی در داخل یا خارج خواهد داشت و مقابله با آنان به شجاعت و دلیری نیاز دارد. در غیر این صورت نه حافظ و مجری احکام دین خواهد بود و نه مدافع حقوق مردم، چنان که محقق طوسی گفته است: و ثَالِثَتُهَا الشَّجَاعَهِ الَّتِی یَحْتَاجُ اِلَیهَا فِی دَفْعِ الْفِتَنِ وَ قَمعِ اَهلِ البَاطِلِ وَ زَجْرِهِم، اِذْ لایَتَأتَّاهُ الْقِیامَ بِمَا یَقُومُ بِهِ اِلّا بِهَا؛ سومین ویژگی امام، شجاعت است که در رفع فتنهها و سرکوب کردن اهل باطل به آن نیاز دارد، زیرا بدون داشتن صفت شجاعت از عهده انجام وظایف امامت برنمیآید.
زهد و تقوی
امام، امین مردم در بیتالمال و سرمایههای عمومی است، لذا اگر زاهد و قانع نباشد، مغلوب شهوات و امیال نفسانی خویش گردیده و خود و وابستگان خود را بر دیگران ترجیح میدهد و در نتیجه از اجرای عدالت که از آرمانهای بزرگ امامت است بازمیماند. گذشته از این، امام در حقیقت اسوه و الگوی اخلاقی برای افراد جامعه است، هرگاه طمعکار و حریص به مال و منال دنیا باشد، جامعه را به دنیاگرایی سوق میدهد و در نتیجه هدف معنوی و اخلاقی امامت از دست میرود.
پیراستگی از عیوب
به طور کلی، امام باید از هرگونه عیب بدنی یا روحی پیراسته باشد؛ زیرا تردیدی نیست که وجود چنین معایب و نقایصی مردم را نسبت به امام بیرغبت و بیاعتنا میکند و از اعتبار او در نظر پیروان میکاهد و در نتیجه در تحقق اهداف امامت خلل رخ میدهد. به همین دلیل متکلمان امامیه پیراستگی امام از عیوب آفرینشی و اخلاقی را مقضای قاعده لطف دانستهاند.
امامت و اعجاز
برخی از متکلمان توانایی امام برآوردن معجزه را نیز از صفات او دانسته و گفتهاند: چه بسا لازم میشود که امام برای اثبات امامت خویش که مقام و منصبی الهی است نیازمند آوردن معجزه باشد چنانکه خواجه نصیرالدین طوسی گفته است: وَ سَابِعَتُهَا اِخْتِصَاصِهَا بِآیاتٍ وَ مُعْجِزَاتٍ تَدُلُ عَلَی اِمَامَتِهِ، اِذْ لاطَرِیقَ لِلْخَلْقِ فِی بَعْضِ الاَوْقَاتِ اِلَی قَبُولِهِ اِلَّا بِهَا؛ هفتمین صفت امام اختصاص وی به داشتن معجزاتی است که بر امامت او دلالت میکنند زیرا در پارهای اوقات قبول ادعای امامت جز به واسطه معجزه امکانپذیر نیست. مطالعه تاریخ زندگی پیشوایان معصوم شیعه علیهم السلام این نظریه را تأیید میکند؛ زیرا در مواردی که در مورد امام به حق اختلاف میشد یا شبههای مطرح میگردید و افرادی به ناحق دعوی امامت میکردند و یا عدهای در تشخیص امام به اشتباه افتاده و در حق کسی که امام نبود گمان امامت میبردند، از طریق معجزه حقیقت روشن میگردید، چنانکه در مورد محمد حنفیه و امام زینالعابدین علیه السلام این قضیه رخ داد و در مورد برخی امامان دیگر نیز مشابه آن اتفاق افتاد.
صفات امام در کلام امیرالمؤمنین
امام علی علیه السلام درباره صفات امام میفرمایند: «لایَنْبَغِی أنْ یَکُونَ الْوَالِی عَلَی الفُرْوجِ وَالْدمَاء وَالْمَغَانِمِ وَالْاَحْکَامِ وَ اِمَامَهِ الْمُسْلِمین، البَخِیلَ، فَتَکُونَ فِی اَمْوَالِهِم نَهْمَتُهُ، و لا الْجَاهِلَ فَیُضِلَّهُم بِجَهْلِهِ، وَلا الْجَافِیَ فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفَائِهِ، وَلَا الْخَائِفَ لِلدُّوَلِ فَیَتَّخِذَ قَوْمَاً دُونَ قَوْمٍ، وَلَا الْمُرْتَشِیَ فِی الْحُکْمِ فَیَذْهَبَ الْحُقُوقِ وَ یَقِفُ بِهَا دُونَ الْمَقَاطِعِ، وَ لَا الْمُعَطِّلِ لِلسُّنَهِ فَیَهْلِک الاُمَّهَ».
- شایسته نیست که کسی که بر ناموس، خونها، غنیمتها، احکام دینی و رهبری مسلمانان ولایت دارد بخیل باشد زیرا چنین فردی به مال و ثروت مردم چشم طمع میدوزد.
- و شایسته نیست که امام مسلمین نادان باشد، وگرنه به واسطه نادانی خود مردم را گمراه میسازد.
- و شایسته نیست که امام مسلمین جفاپیشه باشد، وگرنه آنان را مستأصل و پریشان خواهد کرد.
- و شایسته نیست رهبر مسلمانان از دولتهای بیگانه ترسناک باشد زیرا در این صورت (در پیمانهای سیاسی خود بدون رعایت مصالح مسلمین) برخی را بر برخی دیگر ترجیح میدهد.
- و نیز شایسته نیست حاکم اسلامی رشوهگیر باشد، زیرا در این صورت حقوق را پایمال میکند.
- و نیز شایسته نیست که پیشوای مسلمانان سنت پیامبر صلّی الله علیه و آله را نادیده بگیرد زیرا نتیجه آن هلاکت امت خواهد بود.
و در جای دیگر فرموده است: «اِنَّ مِنْ أسْخَفَ حَالَاتِ الْوُلَاهِ عِنْدَ صَالِحِ النّاسِ، اَنْ یُظَّنَ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ وَ یُوضَعَ اَمْرُهُمْ عَلَی الْکِبْرِ»؛ از بدترین حالات زمامداران نزد صالحان این است که گمان برده شود آنان فریفته خودبینی شده و کارشان بر تکبر و خودخواهی نهاده شود.
و نیز در جای دیگر میفرمایند: «اِنَّ الله فَرَضَ عَلی ائمَّهِ الْعَدْلِ اَنْ یُقَدِّرُوا اَنفُسَهُم بِضَعْفَهِ النَّاسِ، کَیْلاً یَتَبَیَّغَ بِالفَقِیرِ فَقْرُهُ»؛ خداوند، بر پیشوایان عادل واجب کرده است که بسان افراد فقیر و تهیدست زندگی کنند تا فقر و تهیدستی بر آنان غلبه نکند (و مایه گمراهی آنان نشود).
صفات امام از دیدگاه اهلسنت
علمای اهل سنت در صفات و شایستگیهای امام، آراء مختلفی دارند. صفاتی را که بیشتر آنان لازم شمردهاند، عبارتند از:
- مجتهد بودن در اصول و فروع دین.
- صاحب رأی و تدبیر و آشنا به امور سیاست و رهبری بودن.
- شجاعت و عدالت.
- سلامتی حواس و اعضاء.
- بلوغ و مرد بودن.
البته با این که عدالت را از شرایط امام دانستهاند، معتقدند اگر امام نسبت به مردم ظلم روا دارد یا مرتکب گناه شود، از امامت خَلع نمیشود و خروج بر علیه او نیز واجب نیست، بلکه تنها باید او را موعظه کرد، منتها اگر به انجام معاصی دستور دهد، نباید از او اطاعت نمود.
پانویس
- ↑ تلخیص المحصل، دارالاضواء، ص ۴۳۰.
- ↑ همان.
- ↑ همان مدرک و نیز القواعد المرام، ابن میثم بحرانی، ص ۱۸۰.
- ↑ تلخیص المحصل، ص ۴۳۱؛ قواعد المرام، مبحث امامت.
- ↑ در این باره به کتاب های تاریخ زندگی امامان شیعه رجوع شود.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.
- ↑ جهت آگاهی از آراء اهل سنت و مصادر آن به کتاب تلخیص الالهیات، ص ۵۰۸-۵۰۷ رجوع شود.
منابع
- علی ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ج۲.